لهامیملغتنامه دهخدالهامیم . [ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لهموم . سادات . بزرگان : یمشون فی حلق الماذی سابقةً مشی الضراغمة الاسد اللهامیم . (اسماعیل بن یسار).