لهبله
لغتنامه دهخدا
لهبله . [ ل َ ب َ ل َ ] (ص ) ابله . نادان . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). مُصحف کهبله است . (به ضبط صحاح الفرس ). احمق . (برهان ) :
گر نه ای لهبله چرا گشتی
به در خانه ٔ رئیس خسیس .
گر نه ای لهبله چرا گشتی
به در خانه ٔ رئیس خسیس .
بهرامی .