ترجمه مقاله

لواء

لغت‌نامه دهخدا

لواء. [ ل ِ ] (ع اِ) (در استعمال فارسی زبان بدون همزه آید) رایت . عَلَم . علم لشکر. (مهذب الاسماء). بند. علم بزرگ . (دهار). ام الرمح . درفش . بیرق . علم و آن کوچکتر است از رایت . درفش لشکرکشان . علم خرد. (منتهی الارب ). علم فوج و نشان لشکر. (غیاث ). لوای . ج ، اَلویِه . جج ، الویات . || لبثوا بالسواء و اللواء؛ یعنی برانگیختند به استغاثه و فریاد کردن . || لواء الحیة؛ پیچیدگی مار. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله