ترجمه مقاله

لوذعی

لغت‌نامه دهخدا

لوذعی . [ ل َ ذَ عی ی ] (ع ص ) تیزدل . (مهذب الاسماء). تیزیاب . تیزرای . المعی . (نصاب الصبیان ). تیزخاطر. ظریف . زودیاب . به غایت زیرک و زودیابنده ٔ معانی .(غیاث ). سریعالانتقال . مرد چست تیزخاطر زیرک زودفهم چرب زبان فصیح [ که ] گویا پرگاله ٔ آتش است . لَوذع . (منتهی الارب ). الخفیف الذکی الظریف الذهن الحدید الفؤاد و اللسن الفصیح کانه یلذع بالنار من ذکائه و توقد خاطره . یقال : رجل لوذع و لوذعی . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله