لگام از سر گرفته
لغتنامه دهخدا
لگام از سر گرفته . [ ل ُ / ل ِ اَ س َ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از توسن خودسر و بی لگام است :
مرا در خانه ای خیش سواری
لگام از سر گرفته استری هست
زند بر تیغ جوهردار خود را
به این معنی که جو در جوهری هست .
مرا در خانه ای خیش سواری
لگام از سر گرفته استری هست
زند بر تیغ جوهردار خود را
به این معنی که جو در جوهری هست .
ملا عشرتی (از آنندراج ).