ترجمه مقاله

لیث

لغت‌نامه دهخدا

لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن بکربن عبدمناف بن کنانة مولای بسام . و بسام از بزرگی درجات علم بدان جایگاه برسید که خویشتن را به صدهزار دینار بازخرید از مولای خویش . گفتند چیزی حط (یعنی وضع و تخفیف ) نخواهی ، گفت نه که من خویشتن را بیش از این ارزم ونیک نقد برکشید و بداد. (تاریخ سیستان ص 18 در فصل یاد کردن نام کسانی که پس از اسلام بزرگ گشتند و مردمان ایشان را بدانستند به فعل ). زرکلی در اعلام گوید: لیث بن بکربن عبد مناة. از کنانة جدی جاهلی است و از نسل وی است صعب بن جثامة الصحابی . (الاعلام زرکلی ج 3).
ترجمه مقاله