ترجمه مقاله

لیوه

لغت‌نامه دهخدا

لیوه . [ لی وَ / وِ ] (ص ) فریبنده و چالاک . (آنندراج ). فریبنده و چاپلوس . لوس . ننر. مردم مزاح دوست . (برهان ). خنک و بی مزه . || صاحب آنندراج گوید: احمق و نادان و هرزه گو و هرزه گرد :
بیدرد و ناتلنگ و تلنگی و لیوه اید
آن درد کو که باخبر ازدرد ما شوید.

یحیی کاشی .


من چون ستور بی کس بی آبروی ریش
در پهن دشت دهر چرم خاک لیوه ای .

مسیح کاشی .


لیوه آئین نیز خوانند :
غیر را نتوان بآب و آتش از تو دور کرد
ای خنک ای لیوه آئین ای سریشم اختلاط.

باقر کاشی .


ترجمه مقاله