ترجمه مقاله

لی-ولنگ

لغت‌نامه دهخدا

لی-ولنگ . [ وْ ل َ / ل َ یو ل َ ] (اِ) برف . (جهانگیری ). برف و آن چیزی باشد سفید که در زمستانها مانند پنبه ٔ حلاجی کرده از آسمان فروبارد و به عربی ثلج خوانند. (برهان ). صاحب برهان گوید: ظاهراً در معنی لغت تصحیف خوانی شده است و ترف را برف خوانده اند. || ترف . پنیرتن . هبولنک . هلباک یا هلیاک یا هلناک یا هلتاک . (لغت نامه ٔ اسدی ). قره قوروت :
وآن زر از تو بازخواهد آنکه تا اکنون از او
جوغری خوردی همی و طائفی و لیولنگ .

غمناک (از لغت نامه ٔ اسدی ).


ترجمه مقاله