ترجمه مقاله

ماثل

لغت‌نامه دهخدا

ماثل . [ ث ِ ] (ع ص ، اِ) نشان سرای که اثرش باقی نباشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- جوز ماثل ؛ تاتوره . (ناظم الاطباء).
|| به خدمت ایستاده . (ناظم الاطباء). || قائم و به زمین چسبیده و آن از اضداد است . (از منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء). || مثل ماثل ؛ در مبالغه گویند، ای جهد جاهد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله