ترجمه مقاله

مادرآورد

لغت‌نامه دهخدا

مادرآورد. [ دَ وَ ] (ن مف مرکب ) مادرآورده . به ارث رسیده از مادر. موروثی . مادرزاد. آنچه که از مادر رسیده باشد. ذاتی :
مرا هست این نکوئی مادرآورد
مرا دایه به مهر و ناز پرورد.

(ویس و رامین ).


دشمن ز نحوس مادرآورد
آغاز مخالفت برآورد.

(تحفةالعراقین ).


بروزگار هوای تو کم شود، نی نی
هوای تو عرضی نیست مادرآورد است .

خاقانی .


وفا خصلت مادرآورد توست
مگرد از سرشتی که بود از نخست .

نظامی .


فغان من از دست جور تو نیست
که از طالع مادرآورد من .

سعدی .


ترجمه مقاله