ترجمه مقاله

ماره

لغت‌نامه دهخدا

ماره . [ رَ/ رِ ] (اِ) دفتر حساب باشد و آن را اواره نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). دفتر حساب ، مخفف آماره . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). به معنی حساب و محاسبه ٔ دفتر باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). ماره =مار=امار=آمار، از ریشه ٔ «مر» به معنی بخاطرآوردن و شمردن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
ز دروای ما هرچه بایست نیز
نوشته است بر ماره ٔ گنج و چیز.

اسدی (از فرهنگ جهانگیری ).


|| آمار. (فرهنگ فارسی معین ). || مهره را نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). ماره =مهره . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
بخش عدو از گنج و قسمت تو
تا گنج بود، مار باد و ماره .

مختاری غزنوی (از فرهنگ جهانگیری ).


|| به معنی سکه و مهر انگشتر هم آمده است . (برهان ). سکه و نگین انگشتری و مهر. (ناظم الاطباء). در جهانگیری و رشیدی به معنی «مهره » آمده و ظاهراً برهان «مهره » را «مهر» خوانده است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به معنی قبل شود.
ترجمه مقاله