ترجمه مقاله

ماری

لغت‌نامه دهخدا

ماری . (ص ) هلاک شده و کشته گردیده را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کشته بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 526). کشته وهلاک شده و پایمال گشته . (ناظم الاطباء) :
اگر ماری و کژدمی بود طبعش
به صحراش چون مار کردند ماری .

عسجدی (از لغت فرس اسدی ).


|| (اِ) در ترکی به معنی هلاکت . (غیاث ).
ترجمه مقاله