ترجمه مقاله

ماسخی

لغت‌نامه دهخدا

ماسخی . [ س ِ خی ی ] (ص نسبی ) منسوباً ، کمان ساز.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کمان ساز، کقوله «اطرحناها الماسخی بیثرب ». (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله