مالک رقاب
لغتنامه دهخدا
مالک رقاب . [ ل ِ رِ ](ص مرکب ) صاحب گردنان . (آنندراج ). مالک الرقاب . دارنده ٔ رقبه ها. خداوند گردنها. مهتر افراد :
آفتاب از اختران مالک رقاب ار هست نیست
بی گمان باری تویی از خسروان مالک رقاب .
برآمد ز برج حمل آفتاب
به نظاره ٔ حسن مالک رقاب .
بخت بیدار شهنشه خسرو مالک رقاب
کرد بربالین غفلت شوربختان را به خواب .
کژخاطران که عین خطا شد صوابشان
مخراق اهل مخرقه مالک رقابشان .
نگوید غزل و آفرین هم نخواهد
که معشوق و مالک رقابی نبیند.
گردون سر محمد یحیی به باد داد
محنت رقیب سنجر مالک رقاب شد.
جمله بدین داوری بر در عنقا شدند
کوست خلیفه ٔ طیور داور مالک رقاب .
وز برای صید دل در گردنم زنجیر زلف
چون کمند خسرو مالک رقاب انداختی .
گردنم سرفرازیی دارد
طوق مالک رقاب می خواهم .
آفتاب از اختران مالک رقاب ار هست نیست
بی گمان باری تویی از خسروان مالک رقاب .
سوزنی .
برآمد ز برج حمل آفتاب
به نظاره ٔ حسن مالک رقاب .
سوزنی .
بخت بیدار شهنشه خسرو مالک رقاب
کرد بربالین غفلت شوربختان را به خواب .
سوزنی .
کژخاطران که عین خطا شد صوابشان
مخراق اهل مخرقه مالک رقابشان .
خاقانی .
نگوید غزل و آفرین هم نخواهد
که معشوق و مالک رقابی نبیند.
خاقانی .
گردون سر محمد یحیی به باد داد
محنت رقیب سنجر مالک رقاب شد.
خاقانی .
جمله بدین داوری بر در عنقا شدند
کوست خلیفه ٔ طیور داور مالک رقاب .
خاقانی .
وز برای صید دل در گردنم زنجیر زلف
چون کمند خسرو مالک رقاب انداختی .
حافظ.
گردنم سرفرازیی دارد
طوق مالک رقاب می خواهم .
ظهوری (از آنندراج و بهار عجم ).