ترجمه مقاله

ماهیار

لغت‌نامه دهخدا

ماهیار. [ ماه ْ ] (اِخ ) نام کشنده ٔ دارا. (ناظم الاطباء). نام موبدی که دارا راکشت . (از فهرست ولف ). نام یکی از دو خائن که داریوش سوم را کشتند به روایت ایرانی و نام خائن دیگر جانوسیار است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
دو دستور بودش گرامی دو مرد
که با او بدندی به دشت نبرد
یکی موبدی نام او ماهیار
دگر مرد را نام جانوسیار.

(شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1800).


مهین برچپ و ماهیارش به راست
چو شب تیره گشت از هوا باد خاست .

(شاهنامه ایضاً).


چو بشنید گفتار جانوسیار
سکندر چنین گفت با ماهیار.

(شاهنامه ایضاً ص 1801).


تا ناگاه جانوسیار و ماهیار وی را به شب اندر چندی شمشیرزدند و بیفتاد و ایشان جاندار خاص بودند و بهری گویند دستوران بودند. (مجمل التواریخ والقصص ص 56).
ناجوانمردی است چون جانوسیار و ماهیار
یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن .

قاآنی .


ترجمه مقاله