ترجمه مقاله

ماه گرفت

لغت‌نامه دهخدا

ماه گرفت . [ گ ِ رِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) خسوف . (ناظم الاطباء). رجوع به ماه گرفتن و ماه گرفتگی شود. || (اِمرکب ) خالی که در صورت خوبان پدید آید. (ناظم الاطباء). کلفی که بر روی و اندام مرد باشد. کلف و سیاهی که بر بعض کسان مادرزاد باشد. تاش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماه گرفتن و ماه گرفتگی شود.
ترجمه مقاله