ترجمه مقاله

مأرب

لغت‌نامه دهخدا

مأرب . [ م َءْ رِ ] (اِخ ) موضعی است در یمن که در آنجا نمک خیزد.(منتهی الارب ). جایی است در حضرموت یمن که از آنجای نمک خیزد و غیرمنصرف باشد. (ناظم الاطباء). بلاد ازد در یمن که ناحیتی است میان حضرموت و صنعا. (از معجم البلدان ). ناحیتی است به یمن . (از انساب سمعانی ). شهری به یمن . (نخبةالدهر دمشقی ). شهری در ملک «سبا» به یمن که بلقیس در آنجا بوده است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ناحیتی به یمن و بدانجا سدی بود که مسناة عرم یا سد مأرب نام داشت و سیلی شدید آن را بشکست واین ناحیت ویران گشت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).ناحیه ای در یمن که امروزه شوره زاری بیش نیست . اما بموجب کتیبه هایی که به دست آمده در اواخر سده ٔ هشتم پیش از میلاد بوسیله ٔ یکی از فرمانروایان یمن سدی بدانجا ساخته شد که مایه ٔ آبادانی آنجا گردید و این سد که در قرآن نیز بدان اشاره شده در آن عصر شاهکار بزرگی محسوب می شده است . این سد که بارها شکست یافته و تعمیر شده بود در اواسط قرن ششم در اواخر حکومت حبشیهابر اثر سیل بزرگی (سیل العرم ) بطور نهائی و قطعی خراب گردید و با خرابی آن ناحیه ٔ بزرگی از یمن بایر شدو مردم آنجا به جاهای دیگر کوچیدند. خرابه های این سد با نقوش و کتیبه هایی که دارد هنوز باقی است . (از تاریخ اسلام تألیف دکتر فیاض ص 23 و 27). و رجوع به همین مأخذ ص 17 و 30 و تاریخ تمدن اسلام تألیف جرجی زیدان ج 1 ص 11 و 12 و ترجمه ٔ فارسی آن ص 13 و 14 شود.
ترجمه مقاله