ترجمه مقاله

مأنوس

لغت‌نامه دهخدا

مأنوس . [ م َءْ ] (ع ص ) انس گرفته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : ساحت ولایتش به وفود بر و برکت و وفور خصب نعمت مأهول و مأنوس . (المعجم چ دانشگاه ص 21و 22). || آشنا و همدم و مصاحب و یار و رفیق و همراه و دوست . || رام و خانگی . (ناظم الاطباء). آموخته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مأنوس الاستعمال ؛ هر چیزی که بیشتر اوقات استعمال شود وهر چیز قدیم و عمومی . (ناظم الاطباء).
- مأنوس شدن ؛ انس گرفتن و رام شدن و خانگی و اهلی شدن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله