ترجمه مقاله

ماژ

لغت‌نامه دهخدا

ماژ. (اِ) عیش و عشرت وفراغت باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). خوشی . لذت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
تن رنج نادیده را ماژ نیست
که با کاهلی ماژ انباز نیست .

اسدی (یادداشت ایضاً).


در این محنت سرای شادی و غم
که گاهی ماژ باشد گاه ماتم .

اسدی (یادداشت ایضاً).


نش از آفرین ماژ و نزغم نژند
نه شرم از نکوهش نه بیم از گزند.

اسدی (یادداشت ایضاً).


ترجمه مقاله