مبارزوارلغتنامه دهخدامبارزوار. [ م ُ رِزْ ] (ق مرکب ) چون مبارز. همچون مبارز. دلیر. رزمجو. بی باک و چالاک : بر اسب توبه سواره شوم مبارزواربس است رحمت ایزد فراخ میدانم .سوزنی .