ترجمه مقاله

مبارکشاه

لغت‌نامه دهخدا

مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن الاعز السجزی . شاعری معاصر عوفی است . وی در لباب الالباب او را ستوده و این قطعه را که در حق سیدالوزرا گفته آورده است :
نصیرالدین که فراش سعادت
خیام احتشامش بر فلک زد
امل را بعد تحصیلات سیری
بعون همت او شد یکی صد.
و نیز او راست :
گیرم که ز شه اطلس و اکسون ستدی
زر از دو هزار سرخ افزون ستدی
ای مرکب نمرود، تو از فرعونی
کو جو ندهد به اسب خر چون ستدی .
ای سنجر سخن ز خراسان دولتی
در پنج آب محنت برغز چه میکنی
پیش جماعتی که ندیده ست بخلشان
سردرسرکلاه به قندز چه می کنی ؟
(از لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 489 و 490).
ترجمه مقاله