ترجمه مقاله

مباغی

لغت‌نامه دهخدا

مباغی . [ م َ ] (ع اِ) مطلوبات . (آنندراج ، از فرهنگ وصاف ) : و به شرائط مرافقت و مصادقت در تحری مراضی و توخی مطالب و مباغی آن حضرت قیام نمودی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 47). همت بر تحصیل مباغی همه گماشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 82). و پسر خواهرزاده را در التزام خدمت و تحری مراضی و توضی مباغی او مثال داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ، ایضاً ص 229). درگاه او را مقصد آمال و امانی و کعبه ٔ مطالب و مباغی ساخته بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 337). مباغی و مراضی او به ایجاب مقرون داشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 374). چون دانستند که مدافعت و مماطلت به حصول مقاصد و مباغی مفضی نخواهد بود. (جهانگشای جوینی ). و با قضاءحوائج و ادراک مباغی بازگردند. (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله