ترجمه مقاله

مبرد

لغت‌نامه دهخدا

مبرد. [ م ُ ب َرْ رَ ] (ع ص ) سرد و خنک شده . (ناظم الاطباء). || بارز. ترک سیفه مبردا ، بارزاً. (ذیل اقرب الموارد).
ترجمه مقاله