ترجمه مقاله

مبشل

لغت‌نامه دهخدا

مبشل . [ م َ ش َ ] (فعل نهی ) منع از درآویختن و آویختن و پیچیدن و خوابیدن باشدیعنی درمیاویز و میاویز و مپیچ و مخواب . (برهان ) (آنندراج ). نهی از مصدر «بشلیدن » = بشولیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کلمه ٔ فعل یعنی میاویز و درمیاویز و مپیچ و مخواب . (ناظم الاطباء). رجوع به «مبشول » شود.
ترجمه مقاله