ترجمه مقاله

مبصر

لغت‌نامه دهخدا

مبصر. [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) بیننده و بابصیرت و هوشیار. (ناظم الاطباء). || متوسط از جامه و از گویایی و رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). || (در تداول این عصر) خلیفه ٔ مواظب اطاق درس و آداب شاگردان . (یادداشت دهخدا). مراقب . شاگردی که از جانب معلم یا مدیر یا ناظم مدرسه برای مراقبت همکلاسان خود تعیین می گردد که او را ارشد کلاس نیز گویند. || آویزنده ٔ پرده و سایبان بر دروازه . (منتهی الارب ) (از محیطالمحیط). || شیری که شکار را از دوردریافته قصد آن نماید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || قوله تعالی : والنهار مبصراً یعنی دیده میشود در آن هر چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله