ترجمه مقاله

متبحر

لغت‌نامه دهخدا

متبحر. [ م ُ ت َ ب َح ْ ح ِ ] (ع ص ) بسیارعلم . (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). مرد بسیار با علم که در بحر علوم غور کرده و شناوری کرده باشد. (ناظم الاطباء) : فکیف در نظراعیان حضرت خداوندی عز نصره که مجمع اهل دل است و مرکز علمای متبحر. (گلستان چ فروغی ص 10). سندباد در علوم و فضایل متبحر است . (سندبادنامه ص 62). || بسیارمال . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبحر شود.
ترجمه مقاله