ترجمه مقاله

متبسر

لغت‌نامه دهخدا

متبسر. [ م ُ ت َ ب َس ْ س ِ ] (ع ص ) روز خنک . (آنندراج ). || پای خفته . (آنندراج ). پای افسرده وخوابیده . (ناظم الاطباء). || گاوی که ریشه های گیاه خشک چرد. (آنندراج ). گاوی که ریشه های خشک گیاه را می چرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبسر شود.
ترجمه مقاله