ترجمه مقاله

متتبع

لغت‌نامه دهخدا

متتبع. [ م ُ ت َ ت َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که تتبع کند. آن که استقراء کند. (یادداشت دهخدا). طلب کننده چیزی را و رونده در پی آن .(آنندراج ) || مشغول و ملازم در تجسس و تجسس کننده . (ناظم الاطباء). تتبعکننده و تجسس کننده . مطالعه کننده . ج ، متتبعین . || تقلیدکننده و تقلیدی ضد مخترع . (ناظم الاطباء). و رجوع به تتبع شود.
ترجمه مقاله