ترجمه مقاله

متجاسر

لغت‌نامه دهخدا

متجاسر. [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) گردن کش و سربلند و دلیر شونده . (آنندراج ). دلیر و شجاع و بهادر و بی باک . مأخوذاز تازی ، جسور و بی باک و گستاخ در هر کاری . (ناظم الاطباء). گردن کش . عاصی . ج ، متجاسرین . || کسی که می جنباند و حرکت می دهد با چوب دستی دیگری را. || تند در خصومت و منازعت . (ناظم الاطباء). کسی که جسارت ورزد. و رجوع به تجاسر و متجاسرة شود.
ترجمه مقاله