ترجمه مقاله

متجسس

لغت‌نامه دهخدا

متجسس . [ م ُ ت َ ج َس ْ س ِ ] (ع ص )خبر جوینده . (آنندراج ). جوینده ٔ خبر و جاسوس . جستجوکننده و تلاش کننده . و تفحص کننده . خبر گیرنده . (از ناظم الاطباء) : متجسسان را فرستاد تا سر اوپیش تخت آرند. (لباب الالباب ). و رجوع به تجسس شود.
ترجمه مقاله