ترجمه مقاله

متخیل

لغت‌نامه دهخدا

متخیل . [ م ُ ت َ خ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) به فراست دریابنده خیر یا شر را. (آنندراج ). کسی که تصور می کند و توهم می نماید خوبی وبدی را. (ناظم الاطباء). خیال کننده . || آسمان که مستعد باریدن باشد. (آنندراج ). آسمان ابردار. || ابر آماده ٔ باریدن . (ناظم الاطباء). || تکبر کننده . (آنندراج ). کسی که به گمان وپندار و دروغ تصور بلندی و رفعت را درباره ٔ خود نماید. (ناظم الاطباء). || خیالی و وهمی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تخیل شود.
ترجمه مقاله