ترجمه مقاله

متدانی

لغت‌نامه دهخدا

متدانی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) همدیگر نزدیک .(آنندراج ). نزدیک و پهلوی یکدیگر. (ناظم الاطباء). || کم و ضعیف شونده . (فرهنگ فارسی معین ).
- بحر متدانی ؛ بحر متدارک . بحر متسق . رجوع به متدارک شود.
ترجمه مقاله