ترجمه مقاله

متر

لغت‌نامه دهخدا

متر. [ م َ ] (ع مص ) سرگین انداختن . (آنندراج ). سرگین انداختن و ریخ زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دراز کشیدن رسن و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کشیدن . (تاج المصادر). کشیدن ریسمان و مانند آن را. (ناظم الاطباء)؛ متر الحبل و نحوه . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || گائیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جماع کردن با زن خود. (ناظم الاطباء)؛ متر المراءة؛ نکحها. (از ذیل اقرب الموارد). متر امرأته ؛ جماع کرد با زن خود. (ناظم الاطباء). || انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله