ترجمه مقاله

مترقب

لغت‌نامه دهخدا

مترقب . [ م ُ ت َ رَق ْ ق ِ ] (ع ص ) چشم داشت دارنده . (آنندراج ). کسی که انتظار می کشد و امید دارد. (ناظم الاطباء) : التجا به سایه ٔ دیواری کردم ، مترقب که کسی حر تموز از من ببرد... (گلستان ). || کسی که اندیشه می کند و می نگرد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || منتظر و نگران و امیدوار. (ناظم الاطباء). || با حرص و آز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || محافظ و نگهبان . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به ترقب شود.
ترجمه مقاله