متزحزح
لغتنامه دهخدا
متزحزح . [ م ُ ت َ زَ زَ ] (ع اِ) اسم مکان از تَزَحزَح بمعنی جای دور شدن . قول کروَّس :
فقد کان لی عماً اری متزحزح . (از اقرب الموارد). و رجوع به تزحزح و ماده ٔ قبل شود.
فقد کان لی عماً اری متزحزح . (از اقرب الموارد). و رجوع به تزحزح و ماده ٔ قبل شود.