ترجمه مقاله

متسع

لغت‌نامه دهخدا

متسع. [ م ُت ْ ت َ س ِ ] (ع ص ) (از «وس ع ») فراخ شونده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فراخ و پهن و عریض و گشاد و پهن شده . (ناظم الاطباء) : طارمی دیدمرتفع و رواقی متسع برکشیده . (سندبادنامه ص 179).
حق تعالی وحی کردش در زمان
مهلتش ده متسع، مهراس از آن .

مثنوی .


ملک ... فرمود تا مصارعت کنند مقامی متسع ترتیب کردند و ارکان دولت و اعیان حضرت و زورآوران اقالیم حاضر شدند. (گلستان ).
ترجمه مقاله