ترجمه مقاله

متسمل

لغت‌نامه دهخدا

متسمل . [ م ُ ت َ س َم ْ م ِ ] (ع ص ) آن که خورد آب باقی مانده را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که می آشامد باقی مانده ٔ آب ظرف را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسمل شود.
ترجمه مقاله