ترجمه مقاله

متصمر

لغت‌نامه دهخدا

متصمر. [ م ُ ت َ ص َم ْ م ِ ] (ع ص ) در آفتاب ایستاده شونده . (منتهی الارب ). متشمس .(از اقرب الموارد). کسی که خود را در آفتاب دارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تصمر و تشمس و متشمس شود. || مرد قوی . (منتهی الارب ). سخت توانا. (ناظم الاطباء). || سخت بخیل . (منتهی الارب ). نیک بخیل . (ناظم الاطباء). || خود را در بند دارنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بندی و محبوس و نگاه داشته شده ٔ در زندان . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله