ترجمه مقاله

متصوق

لغت‌نامه دهخدا

متصوق . [ م ُ ت َ ص َوْ وِ ] (ع ص ) آلوده گردنده . یقال تصوق بعذرته ، آلوده گردیده به پلیدی خود. (آنندراج ). آلوده شده به پلیدی و سرگین . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصوق و تصوک و ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله