ترجمه مقاله

متعاقب

لغت‌نامه دهخدا

متعاقب . [ م ُ ت َ ق ِ] (ع ص ) از پی همدیگر دونده و از پس دونده . (غیاث ) (آنندراج ). در پی و متوالی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پی در پی . || از همه عقب تر و آخرتر. (ناظم الاطباء).
- متعاقب هم ؛ ازپس هم . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله