ترجمه مقاله

متعانق

لغت‌نامه دهخدا

متعانق . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) دست در گردن یکدیگر افکننده در محبت . (آنندراج ). یکدیگر را در آغوش گیرنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعانق شود.
ترجمه مقاله