ترجمه مقاله

متعثر

لغت‌نامه دهخدا

متعثر. [ م ُ ت َ ع َث ْ ث ِ ] (ع ص ) زبان که در سخن شکوخد و شکوخیده زبان . (آنندراج ). زبان گرفته و با لکنت زبان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لغزنده و لغزش یابنده : به دست بوس رسیده از بار وقار حضرت متأثر و در اذیال دهشت متعثر، به مقامی که تخصص رفت بایستاد. (مرزبان نامه ). و رجوع به تعثر شود.
ترجمه مقاله