ترجمه مقاله

متعلل

لغت‌نامه دهخدا

متعلل . [ م ُ ت َ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ) نوازنده و نوازشگر. (ناظم الاطباء). || کسی که خود را به کار مشغول می دارد. و یا بسنده می کند کار را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعلل شود.
ترجمه مقاله