ترجمه مقاله

متفوق

لغت‌نامه دهخدا

متفوق . [ م ُ ت َ ف َوْ وِ ] (ع ص ) برتر از دیگران . بالاتر از اقران خود : چون پدرش از این شیوه عاری بود پسر بدین تلبیات و تزلیقات در جنب او عالمی متفوق مینمود. (جهانگشای جوینی ). || بچه که فواق فواق مکد شیر را. (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). بچه ای که در یکدفعه بمقدار اند»، شیر نوشد و یا بمکد. (ناظم الاطباء). || آسوده حال با خوشی و خرمی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || کسی که بمقداراندک شیر را در هر دفعه می دوشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تفوق شود.
ترجمه مقاله