ترجمه مقاله

متقلص

لغت‌نامه دهخدا

متقلص . [ م ُ ت َ ق َل ْل ِ ] (ع ص ) درهم کشیده شونده و گرد هم آینده با هم .(آنندراج ) (از منتهی الارب ). درهم کشیده و ترنجیده . (ناظم الاطباء) : و چشمهای بخلاء در مغاک افتاد و لبهای شیرین متقلص گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ، ص 325). و رجوع به تقلص شود. || معزول کرده شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
ترجمه مقاله