ترجمه مقاله

متقوب

لغت‌نامه دهخدا

متقوب . [ م ُ ت َ ق َوْ وِ ] (ع ص ) پوست برکنده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مار از پوست بیرون آمده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پوست برکنده از خارش ، وگر، و موی سترده . || کسی که چند جای از پوست سر او کنده شده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله