ترجمه مقاله

متلع

لغت‌نامه دهخدا

متلع. [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) زن خوب رو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بسیار نگرنده ٔ چپ و راست . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آن که گردن ستیخ کند. (آنندراج ). کسی که برمی آورد سر را و ستیخ نماید گردن را برای شنیدن و یا دیدن چیزی . || روز بلند برآمده . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله