ترجمه مقاله

متملس

لغت‌نامه دهخدا

متملس . [ م ُ ت َ م َل ْ ل ِ ](ع ص ) تابان و نرم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تابان و درخشان و صیقلی . (ناظم الاطباء). || نرم گردیده . || بازگشته از کاری . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تملس شود. || رسته و رهایی یافته . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله