متمکیلغتنامه دهخدامتمکی . [ م ُ ت َ م َک ْکی ] (ع ص ) تر شده از خوی و عرق . || اسبی که چشم خود را بزانو بخاراند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمکی شود.