ترجمه مقاله

متنافر

لغت‌نامه دهخدا

متنافر. [ م ُ ت َ ف ِ] (ع ص ) هراسان و گریزان از ترس و بیم . (ناظم الاطباء). || برنده همدیگر را نزد حاکم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || الفاظی را گویند که به گفتن مشکل بود و یکدیگر را امتحان کنند به گفتن الفاظ متنافر یا دو بار یا سه بار بر وِلا بتوانند گفتن [ یا نه ] چنانکه این الفاظ است : خواجه تو چه تجارت کنی . کم کس این را سه بار بیک دم تواند گفت که زبانش درنیاویزد و ضد این را که آسان بود گفتن و خوش و روان بود متلایم خوانند. (حدائق السحر فی دقائق الشعر چ مرحوم اقبال ص 87). و رجوع به تنافر شود.
ترجمه مقاله